امامزاده صالح نام زیارتگاهی واقع در شهرستان شمیرانات شهر تجریش است. آنگونه که از کتیبه بالای سردر صحن برمیآید و بر اساس کتب بحرالانساب و کنز الانساب، از پسران امام موسی کاظم و برادران امام هشتم شیعیان علی پسر موسی (رضا) است. بنای امامزاده از سال ۱۳۵۱ در فهرست آثار ملی ایران قرار گرفته و به شماره ۹۰۹ ثبت گردیدهاست. تعداد زائران این امامزاده در حدود ۳۰ هزار تن در روز برآورد شدهاست.
آخرین فرزند پسری که برای امام موسی بن جعفر نام برده شده، جناب صالح بن موسی است که به صفت شجاعت مشهور بوده است. او نیز در شجره نامه امام کاظم جای دارد و فرزند بلافصل ایشان است. در تجریش وفات یافته است و قبر او زیارتگاه همگان است و بنایی بر مزار شریف ایشان ساخته شده است.
در کتاب کنز الانساب دربارهٔ نسب امامزاده صالح آمدهاست: «امامزاده صالح فرزند امام موسی کاظم است؛ که به شهرری آمده و در تجریش ایشان را به قتل رساندهاند.» در زیارتنامه وی نیز بدین موضوع اشاره شدهاست. همچنین کتیبه قدیمی ای که در گذشته بر سردر ورودی رواق نصب بودهاست، این نکته را مورد تأکید قرار میدهد. گفته شده است که فرزندان وی نیز به همراه او به ری آمدهاند و بدینجهت برخی بقعهها در تهران به ایشان منصوب است.
رفع مشکل مالی به دست امامزاده صالح
حسن حبیبی درکه ای که از قدیمی های شمیران است و خانواده اش نسل در نسل اهل شمیران بوده اند. او از کودکی به آستان مقدس امامزاده صالح می آمده کرامات بیشماری از ایشان دیده است، اما موردی که هنوز هم با یادآوری آن اشک هایش سرازیر می شود مربوط به مشکلی است که چندین سال قبل برایش پیش آمد. او می گوید:
مشکل مالی شدیدی پیدا کرده بودم و آه در بساط نداشتم از طرفی هم بدهکار بودم و باید بدهی ام را می پرداختم، چند بار از طلبکارم مهلت گرفتم و باز پول جور نشد. تا این که یک روز چهارشنبه به طلبکارم قول دادم شنبه صبح اول وقت پول را پرداخت کنم، تا روز جمعه هیچ خبری نشد، من بلند شدم لباس پوشیدم و به خانمم گفتم که می روم زیارت، وقتی از خانه بیرون می آمدم فقط 470تومان پول داشتم با دل شکسته ولی امیدوار به حرم حضرت صالح ابن موسی الکاظم علیه السلام آمدم.
حدود اذان ظهر بود که رسیدم. نماز خواندم و بعد هم نماز حضرت موسی ابن جعفر علیهماالسلام را خواندم و با زبان خودمانی شروع کردم به راز و نیاز، و مشکلم را گفتم و به آقا عرض کردم که برای شنبه صبح اول وقت قول داده ام، شما به من کمک کن که مشکلم حل شود و بتوانم سر قولم بمانم.
وقتی از حرم می آمدم بیرون بسیار سبک شده بودم و آرامش عجیبی داشتم. به خانه آمدم و ساعت 12 شب یکی از آشنایانی که من به هیچ عنوان مشکل مالی ام را با او در میان نگذاشته بودم، تلفن کرد و گفت: شما پول احتیاج داشتی چرا به من نگفتی؟ من یک مبلغی پول دارم اگر بیشتر لازم داری بگو .
وقتی این خبر را به من داد خیلی منقلب شدم، گفتم: آقاجان ما از کرم شما خیلی شنیده ایم، خیلی دیده ایم، و حالا هم با تمام وجودحس کردیم. من به شما گفتم شنبه اول وقت و شما در اولین ساعات صبح شنبه پول را به من رساندید. حبیبی در حالی که اشک می ریخت گفت: افتخار بالاتر از این می شود که اربابی صدای نوکرش را بشنود.
منبع: ویکی پدیا و تبیان
دیدگاهها
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است.