آخرین طواف

آخرین طواف

حضرت جواد علیه السلام پنج ساله بود. آن سفر، آخرین سفری بود که همراه با امام رضا علیه السلام به زیارت خانه خدا می رفتیم. خوب به یاد دارم... حضرت جواد را روی شانه ام گذاشته بودم و به دور خانه خدا طواف می کردیم. در یکی از دورهای طواف، حضرت جواد خواست تا در کنار «حجرالاسود» بایستیم. اوّل حرفی نزدم، امّا بعد هرچه سعی کردم از جا بلند نشد. غم، در صورت کوچک و قشنگش موج می زد. به زحمت امام رضا علیه السلام را پیدا کردم و هر چه پیش آمده بود، گفتم. امام، خود را به کنار حجرالاسود رساند. جملات پدر و پسر را خوب به یاد دارم.

 

«پسرم! چرا با ما نمی آیی؟»

 

«نه پدر! اجازه بدهید چند سؤال از شما بپرسم، بعد به همراه شما می آیم».

 

«بگو پسرم!»

 

«پدر! آیا مرا دوست دارید؟»

 

«البته پسرم!»

 

«اگر سؤال دیگری بپرسم، جواب می دهید؟»

 

«حتما پسرم».

 

«پدر!... چرا طواف امروز شما با همیشه فرق دارد؟ انگار امروز آخرین دیدار شما با کعبه است».

 

سکوت سنگینی بر لب های امام نشست. یاد سفر امام به خراسان افتادم. به چهره امام خیره شدم. اشک در چشم امام جمع شده بود. امام فرزندش را در آغوش گرفت. دیگر نتوانستم طاقت بیاورم و..

منبع: پایگاه اطلاع رسانی حوزه 

۲ ۰ ۰ دیدگاه

دیدگاه‌ها

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

امام رضا (ع)

به تارنمای فرهنگی ،پژوهشی و آموزشی حضرت علی بن موسی الرضا ،شمس الشموس ،سراج الله ، امام رئوف ،امام رضا خوش آمدید.

آخرین مطلب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
نویسندگان
پیوندهای روزانه
پیوندها
بایگانی