مناظره امام رضا با جاثلیق

مناظره امام رضا با جاثلیق

مناظره امام رضا(ع) با جاثَلیق، در حدیثی آمده است که در آن، او با عالمان مسیحی، یهودی، زرتشتی و صابئی مناظره کرده است.[۱] به‌گزارش حسن بن محمد نوفلی راوی این حدیث، مناظره به‌خواست مأمون خلیفه عباسی شکل گرفته است. هنگامی که امام رضا(ع) از مدینه به مرو نزد مأمون می‌رود، مأمون از عالمان و متکلمان ادیان مختلف می‌خواهد جمع شوند و با امام رضا گفت‌وگوی کلامی کنند.[۲] نوفلی هدف مأمون از برگزاری این جلسه را آزمودن امام رضا بیان کرده است.[۳]

 

جاثَلیق بزرگ مسیحیان نخستین کسی است که در این جلسه با امام رضا(ع) مناظره می‌کند. جز او، رأس‌الجالوت (بزرگ یهودیان)، بزرگان صابئان، هِربِذ (بزرگ زرتشتیان) و عِمرانصابئی هم در جلسه حضور دارند و مناظره می‌کنند.[۴]

در آغاز مناظره، جاثَلیق به مأمون ـ‌که از او می‌خواهد مناظره را آغاز کند‌ـ می‌گوید با توجه به اینکه من کتاب دینی و پیامبر شما را قبول ندارم، چگونه با او مناظره کنم؟ امام رضا(ع) پاسخ می‌دهد که در بحث با او، به اِنجیل، کتاب دینی مسیحیان استناد خواهد کرد و جاثلیق می‌پذیرد که در این صورت، آن را رد نکند.[۵] بدین ترتیب امام رضا در این گفت‌وگو، در موراد بسیاری، از انجیل برای درستی سخنانش شاهد می‌آورد.[۶] امام رضا(ع) در مجلس مناظره صریحاً اعلام کردکه هر کس مخالف اسلام است وهر پرسشی دارد بدون ترس و واهمه و در نظر گرفتن موقعیت او ( که در دربار مأمون و ولیّ عهد اوست) سؤالش را مطرح کند[یادداشت ۱] و همین اطمینان خاطری که امام به مخالفان داد سبب شد که انها نیز با خیال آسوده پرسش هایشان را مطرح کردند وخودشان نیز تصریح کردند که اگر این تضمین امام نبود آنها سؤالی طرح نمی‌کردند. [۷] از نکات مهم دیگر در مناظرات امام رضا(ع) با مخالفان و صاحب نظران مختلف ادامه دادن بحث تا رسیدن به نتیجه و نیمه کاره و ناقص رها نساختن بحث است تا بدانجا که حتی اگر موقتاً مناظره برای اقامه نماز تعطیل شده بلافاصله پس از نماز ادامه یافته است. [۸]

در گفت‌وگوی بین امام رضا(ع) و جاثلیق، بحث به‌طور عمده درباره دو مسئله است: یکی اثبات نبوّت حضرت محمد(ص) و دیگری این مسئله که حضرت عیسی خداست یا بشر. میان این دو بحث، از مسائلی چون تعداد حواریون حضرت عیسی[۹] و گم‌شدن نسخه اصلی انجیل هم سخن آمده است.[۱۰]

 

امام رضا(ع) برای اثبات نبوت پیامبر اسلام، عبارت‌هایی از انجیل و تورات را شاهد می‌آورد که در آن‌ها به آمدن پیامبری با نشانه‌های حضرت محمد(ص) بشارت داده شده است. از جمله می‌گوید در انجیل آمده که یوحنّای دیلمی گفت مسیح مرا به دین محمّدِ عربى آگاه کرد و مژده داد که بعد از او خواهد آمد و من نیز به حواریون مژده دادم و آن‌ها به او ایمان آوردند.[۱۱] همچنین عیسى در انجیل گفته است من به‌سوى خداى شما و خداى خودم خواهم رفت و فارِقلیطا خواهد آمد.[۱۲]

 

در اشکال به این باور مسیحیان که عیسی خداست هم دو استدلال مطرح می‌کند:

 

یکی اینکه اگر عیسی خدا بود، نباید نماز می‌خواند و روزه می‌گرفت؛ چون عبادت‌های عیسی با این سؤال مواجه می‌شود که کسی که خداست، برای چه‌کسی نماز می‌خوانَد و روزه می‌گیرد.[۱۳]

 

استدلال دوم ناظر به این سخن جاثلیق است که می‌گفت عیسی به این دلیل خداست که مرده زنده می‌کرد و نابینا و مبتلا به پیسی را شفا می‌داد.[۱۴] امام رضا اشکال می‌کند که پیامبران دیگری نیز چنین کرده‌اند. پس آن‌ها را هم باید خدا دانست؛ حال‌آنکه مسیحیان آن‌ها را خدا نمی‌دانند. برای مثال یَسَع نیز مرده زنده می‌کرد و نابینا و مبتلا به پیسی را درمان می‌کرد. همچنین حِزقیل نبی نیز ۳۵هزار نفر را شصت سال پس از مرگشان زنده کرد.[۱۵]

به‌گزارش راوی حدیث، جاثَلیق در چند جای این گفت‌وگو، پاسخی برای اشکالات امام رضا(ع) پیدا نمی‌کند و ساکت می‌ماند. برای مثال، آنجا که امام رضا(ع) می‌پرسد اگر عیسی خدا بود، برای چه‌کسی نماز می‌خواند و روزه می‌گرفت، جاثلیق ساکت می‌ماند و پاسخ نمی‌دهد.[۱۶]

 

همچنین زمانی که امام رضا(ع) از انجیل، بر نبوت پیامبر اسلام(ص) و بشربودن عیسی شاهد می‌آورد، جاثلیق از او اجازه می‌خواهد که به این پرسش پاسخ ندهد.[۱۷] در پایان مناظره هم جاثلیق به امام رضا می‌گوید: فکر نمی‌کرده است میان عالمان مسلمان کسی مثل امام رضا باشد.[۱۸]

همگى زنده شدند و در حالى که خاک‌‏ها را از سر خود می‌زدودند، برخاستند. و همچنین ابراهیم خلیل‌الرّحمن علیه‌السّلام آن زمان که پرندگان را گرفت و تکه‌تکه نمود و هر تکه را بر کوهى نهاد و سپس آن‌ها را فراخواند و آن‌ها زنده شدند و به سوى او حرکت کردند. و نیز موسى بن عمران علیه‌السّلام و هفتاد نفر همراهش که از بین بنى‌اسرائیل انتخاب کرده بود و همراه او به کوه رفتند و گفتند: تو خدا را دیده‌‏اى، او را به ما نیز نشان بده. حضرت گفتند: من او را ندیده‌‏ام، ولى آنان اصرار کرده، گفتند: «لَنْ نُؤْمِنَ لَک حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً» (ما سخنان تو را تصدیق نمی‌کنیم، مگر اینکه بالعیان و آشکار خدا را ببینیم (سوره بقره، آیه ۵۵)). در نتیجه صاعقه‌‏اى آنان را سوزاند و نابود ساخت و موسى تنها ماند و به خدا عرضه داشت: خدایا، من هفتاد نفر از بنى‌اسرائیل را انتخاب کردم و به‌همراه خود آوردم و حال تنها برمی‌گردم. چگونه ممکن است قومم سخنان مرا در مورد این واقعه بپذیرند؟ اگر می‌خواستى، هم من و هم آنان را قبلاً از بین می‌بردى. آیا ما را به‌خاطر کار نابخردان هلاک می‌سازى؟ (مضمون آیه ۱۵۵ سوره اعراف). خداوند نیز آنان را پس از مرگشان زنده نمود. سپس حضرت ادامه دادند: هیچ‌یک از مواردى را که برایت ذکر کردم، نمی‌توانى ردّ کنى؛ زیرا همگى مضمون آیاتى از تورات، انجیل، زبور و قرآن است. اگر هرکس که مرده زنده می‌کند و نابینایان و مبتلایان به پیسى و دیوانگان را شفا می‌دهد، خدا باشد، پس این‌ها را هم خدا بدان. حال، چه می‌گوئى؟ جاثلیق گفت: بله، حرف، حرف شماست و معبودى نیست، جز اللَّه. سپس رو به رأس‌الجالوت نموده، فرمودند: تو را به ده آیه‌‏اى که بر موسى بن عمران نازل شد، قسم می‌دهم که آیا خبر محمّد و امّتش در تورات، موجود هست؟ (و آن خبر چنین است:) «آن زمان که امّت آخر، پیروان آن شترسوار، بیایند و خداوند را بسیار بسیار تسبیح گویند؛ تسبیحى جدید در معبدهایى نو. در آن زمان، بنى‌اسرائیل باید به سوى آنان و به سوى پادشاهشان روان شوند تا قلوبشان آرامش یابد؛ زیرا آنان شمشیرهایى به دست دارند که به وسیله آن شمشیرها، از کفّار (محارب) در گوشه و کنار زمین انتقام می‌گیرند.» آیا این مطلب همین‌گونه در تورات مکتوب نیست؟ رأس‌الجالوت گفت: آرى، ما نیز آن را همین گونه در تورات یافته‌‏ایم. سپس به جاثلیق فرمود: با کتاب «شعیا» در چه حدى آشنا هستى؟ گفت: آن را حرف‌به‌حرف می‌دانم و بلد هستم. سپس به آن دو فرمود: آیا قبول دارید که این مطلب از گفته‌‏هاى اوست: «اى مردم، من تصویر آن شخص سوار بر درازگوش را دیدم، در حالى که لباس‌هایى از نور بر تن داشت و آن شترسوار را دیدم که نورش همچون نور ماه بوده؟» آن دو پاسخ دادند: بله، شعیا چنین چیزى گفته است. حضرت فرمودند: آیا با این گفته عیسى علیه‌السّلام در انجیل آشنا هستى: «من به سوى خداى شما و خداى خودم خواهم رفت و فارقلیطا خواهد آمد». و اوست که به نفع من و به حقّ شهادت خواهد داد، همان‌طور که من براى او شهادت دادم. و اوست که همه‌چیز را براى شما تفسیر خواهد کرد و اوست که رسوایی‌هاى امّت‏ها را آشکار خواهد کرد. و اوست که ستون خیمه کفر را خواهد شکست. جاثلیق گفت: هرچه از انجیل بخوانى، آن را قبول داریم. حضرت فرمود: آیا قبول دارى این مطلب در انجیل موجود است؟ گفت: بله. حضرت ادامه دادند: آن زمان که انجیل اوّل را گم کردید، آن را نزد چه کسى یافتید و چه کسى این انجیل را براى شما وضع نمود؟ گفت: ما فقط یک روز انجیل را گم کردیم و سپس آن را تر و تازه پیدا کردیم. یوحنّا و متّى آن را برایمان‏ پیدا کردند. حضرت به او گفتند چقدر نسبت به قصّه این انجیل و علمای آن بی‌اطّلاع هستى! اگر این مطلب همان‌طور باشد که تو می‌گویى، پس چرا در مورد انجیل دچار اختلاف شدید؟ این اختلاف در همین انجیلى است که امروزه در دست دارید. اگر مثل روز اوّل بود، در آن اختلاف نمی‌کردید. ولى من مطلب را برایت روشن می‌کنم: آن زمان که انجیل اوّل گم شد، مسیحی‌ها نزد علمای خود جمع شدند و گفتند: عیسى بن مریم که کشته شده است و انجیل را نیز گم کرده‌‏ایم. شما علما چه نزد خود دارید؟ الوقا و مرقابوس گفتند: ما انجیل را از حفظ هستیم و هر روز یکشنبه یک سِفر از آن را براى شما خواهیم آورد. محزون نباشید و کنیسه‌‏ها را خالى نگذارید. هر یکشنبه، یک سِفر از آن را براى شما خواهیم خواند تا تمام انجیل جمع‌آورى شود. سپس الوقا، مرقابوس، یوحنّا و متى نشستند و این انجیل را پس از گم‌شدن انجیل اوّل براى شما نگاشتند و این چهار نفر شاگرد شاگردان نخستین بودند. آیا این مطلب را می‌دانستى؟ جاثلیق گفت: این مطلب را تا به حال نمی‌دانستم و از برکت آگاهى شما نسبت به انجیل، امروز برایم روشن شد. و مطالب دیگرى را که تو می‌دانستى، از شما شنیدم. قلبم گواهى می‌دهد که آن‌ها حقّ است. از سخنان شما بسیار استفاده کردم. حضرت فرمودند: به‌عقیده تو، شهادت این‌ها چگونه است؟ گفت: شهادت اینها کاملاً قابل‌قبول است. این‌ها علمای انجیل هستند و هرچه را تأیید کنند و بدان گواهى دهند، حقّ است. حضرت به مأمون و اهل بیتش و سایرین فرمود: شما شاهد باشید. گفتند: ما شاهدیم. سپس به جاثلیق فرمود: تو را به حقّ پسر (عیسى علیه‌السّلام) و مادرش (مریم علیه السّلام) قسم می‌دهم، آیا می‌دانى که متّى گفته است: مسیح، فرزند داود بن ابراهیم بن اسحاق بن یعقوب بن یهوذا بن خضرون است و مرقابوس درباره اصل و نسب عیسى بن مریم علیهماالسّلام گفته است: او «کلمه» خداست که خداوند او را در جسد انسانى قرار داد و به صورت انسان در آمد. و الوقا گفته است: عیسى بن مریم علیهماالسّلام و مادرش انسان‌هایى بودند از خون و گوشت که روح‌القدس در آنان حلول کرد. و در ضمن قبول دارى که از جمله مطالب عیسى درباره خودش، این است که فرموده: «اى حواریون، به راستى و صداقت برایتان می‌گویم: هیچ‌کس به آسمان نخواهد رفت، جز آنکه از آن فرود آمده، مگر آن شترسوار، خاتم‌الاَنبیاء، که او به آسمان صعود می‌کند و فرود می‌آید.» نظرت درباره این سخن چیست؟ جاثلیق گفت: این سخن عیسى است و ما آن را انکار نمی‌کنیم. حضرت فرمودند: نظرت درباره شهادت و گواهى الوقا، مرقابوس و متّى درباره عیسى و اصل و نسب او چیست؟ جاثلیق گفت: به عیسى افترا زده‌‏اند. حضرت به حضّار فرمودند: آیا (همین الآن) پاکى و صداقت آنان را تأیید نکرد و نگفت آنان علمای انجیل هستند و گفتارشان حقّ است و حقیقت؟! جاثلیق گفت: اى دانشمند مسلمین، دوست دارم مرا در مورد این چهار نفر معاف دارى. حضرت فرمودند: قبول است، تو را معاف کردیم. حال هرچه می‌خواهى سؤال کن. جاثلیق عرض کرد: بهتر است دیگرى سؤال کند. به حقّ مسیح قسم، گمان نداشتم در بین علمای مسلمین، کسى مثل شما وجود داشته باشد.[۲۷]

شیخ صدوق، توحید، ۱۳۹۸ق، ص۴۱۷-۴۴۱؛ شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۱، ص۱۵۴-۱۷۵.

 شیخ صدوق، توحید، ۱۳۹۸ق، ص۴۱۷-۴۱۸؛ شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۱، ص۱۵۴-۱۵۵.

 شیخ صدوق، توحید، ۱۳۹۸ق، ص۴۱۹؛ شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۱، ص۱۵۵.

 شیخ صدوق، توحید، ۱۳۹۸ق، ص۴۱۷-۴۴۱؛ شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۱، ص۱۵۴-۱۷۵.

 شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۱، ص۱۵۶.

 شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۱، ص۱۵۷-۱۶۳.

 شیخ صدوق،عیون اخبارالرضا، ج۱، ص۱۶۸.

 شیخ صدوق، عیون اخبارالرضا، ج۱، ص۱۷۲.

 شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۱، ص۱۵۸.

 شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۱، ص۱۶۲-۱۶۳.

 شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۱، ص۱۵۷.

 شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۱، ص۱۶۲.

 شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۱، ص۱۵۹.

 شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۱، ص۱۵۹.

 شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۱، ص۱۵۹.

 شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۱، ص۱۵۹؛ شیخ صدوق، توحید، ۱۳۹۸ق، ص۴۲۱.

 شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۱، ص۱۶۳-۱۶۴؛ شیخ صدوق، توحید، ۱۳۹۸ق، ص۴۲۶-۴۲۷.

 شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۱، ص۱۶۴؛ شیخ صدوق، توحید، ۱۳۹۸ق، ص۴۲۷.

 شیخ صدوق، توحید، ۱۳۹۸ق، ص۴۱۷-۴۴۱.

 شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۱، ص۱۵۴-۱۷۵.

 طبرسی، الاحتجاج، ۱۴۰۳ق، ج۲، ص۴۱۵-۴۲۵.

 مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۱۰، ص۲۹۹-۳۱۸.

 قایدان، «بررسی و تحلیل سند مناظرات امام رضا(ع) در عراق و خراسان»، ص۱۱۲-۱۱۳، ۱۱۶-۱۲۵.

 قایدان، «بررسی و تحلیل سند مناظرات امام رضا(ع) در عراق و خراسان»، ص۱۲۶.

 قایدان، «بررسی و تحلیل سند مناظرات امام رضا(ع) در عراق و خراسان»، ص۱۲۶.

 شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۱، ص۱۵۶-۱۶۴.

 شیخ صدوق، ترجمه عیون اخبار الرضا، ۱۳۷۲ش، ص۳۱۷-۳۳۲.

۲ ۰ ۰ دیدگاه

دیدگاه‌ها

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

امام رضا (ع)

به تارنمای فرهنگی ،پژوهشی و آموزشی حضرت علی بن موسی الرضا ،شمس الشموس ،سراج الله ، امام رئوف ،امام رضا خوش آمدید.

آخرین مطلب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
نویسندگان
پیوندهای روزانه
پیوندها
بایگانی