۱۸ مطلب با موضوع «شعر امام رضایی» ثبت شده است

بد قیافه ترین کلاغ جهان

شاعر: وحید قاسمی

 

بی کلاف آمدم سرِ بازار

قیمت عشق رایگان شده است

بد قیافه ترین کلاغِ جهان

عاشقِ چشم هایتان شده است

 

دو دلم بینِ رفتن و ماندن!

کوله بارِ گناه را چه کنم؟

با چه رویی در این حرم بپرم!

پروبالِ سیاه را چه کنم؟

 

به خودم غُر زدم: نرو مشهد!

دوزخی صحبت از بهشت نکن

آسمانی به این سپیدی را

با حضورت سیاه و زشت نکن

 

از بزرگیِ کفترانت بود

بین شان آمدم، نرنجیدند

خادمانت چه قدر آقایند!

از صدایِ بدم نرنجیدند

 

خوش صدا نیستم، چه کار کنم؟

دلخراش و عجول می خوانم

« قار قار » مرا نگاه نکن!

دارم اذن دخول می خوانم

 

غبطه خوردم به حالِ زوارت

کاش سرمستِ ساغرت بودم

به حسابِ حسادتم نگذار!

کاش من هم کبوترت بودم

۱ ۰ ۱ دیدگاه

اونی که منو گدای ضامن آهو نوشت

دوباره برای اون حرم دلم پر میزنه

درِ خونه ی غریب الغربا در میزنه

منم اون که پای سقا خونه ی اسمال طلا

میگه یا امام رضا به سینه و سر میزنه

 

اونی که منو گدای ضامن آهو نوشت

چقدَر زیبا برام رقم زده این سرنوشت

صحن گوهرشاد و انقلابُ خیلی دوس دارم

از درِ باب الجوادش پا میزارم تو بهشت

 

آخرین بار که نصیبم شده بود برم حرم

به دلم آتیش کشید گریه ی شوق مادرم

بابام از درِ خونه تا دم ماشین اومدُ

میون گریه میگفت خدا بهمرات پسرم

 

مادرم وقت وداع میگفت برام نشون بیار

از غذا خونه ی حضرتی برام یه نون بیار

وسط بازار رضا بابام بهم زنگ زد و گفت

پسرم یادت نره یه چند تا زعفرون بیار

 

یا امام رضا نگام کن در خونت اومدم

با دل شکسته و دستای خالی در زدم

آبرومُ میخری؟ مریضمُ شفا میدی؟

به منم بها بده با اینکه میدونم بدم

 

پر طاووسِ تو دست خادماتو دوس دارم

صدای پر زدن کبوتراتو دوس دارم

حرمت خونه ی مادریمه آقا بخدا

بیشتر از هر جا دیگه گنبد طلاتو دوس دارم

 

دست خالی تو اگر ردم کنی کجا برم؟

به همین اندازه که راهم میدی من شاکرم

دیگه من دارم میرم امام رضا یادت نره

تو خودت گفتی سه جا میام سراغ زائرم….

۱ ۰ ۰ دیدگاه

اشعار مناجات با امام رضا

به کارم گیر افتاده خودت مشگل گشایی کن

در این دریای طوفانی دوباره ناخدایی کن

 

اجابت با دعای توست، عنایت در عطای توست

کرامت با خدای توست،خدایی کن خدایی کن

 

به جای تو به مردم رو زدم نومید برگشتم

اگرچه بی وفا بودم تو اما با وفایی کن

 

ببین خالی تر از هیچم، نه یاری نه کمک حالی

دخیل افتاده ام بر غربت تو آشنایی کن

 

سلام من به سقاخانه هایت، کفش کن هایت

به شوق گنبدت رنگ نگاهم را طلایی کن

 

کبوتر بچه قلبم پر پرواز میخواهد

کمی گندم بیاور باز هم ما را هوایی کن

 

تویی مشهور شرق و غرب در آقایی و احسان

به جان مادرت زهرا، علی موسی الرضایی کن

 

تو هشت و چهار هستی در عبایت پنج تن پیدا

دلم شش گوشه میخواهد مرا هم کربلایی کن 

شعر از محمد میلانی (شاکر)

 

۱ ۰ ۱ دیدگاه

از سوی پدر،پسر علی نام گرفت

ذیقعده شد ویازدهم ،ماه آمد

گویی که دوباره یوسف از چاه آمد

 

حق داد امام هفتمین را قمری

بر دست گرفت نجمه زیبا پسری

 

از سوی پدر پسر علی نام گرفت

شکرانه حق بگفت وآرام گرفت

 

بر شیعه امام هشتمین آمده است

بر آل علی عالم دین آمده است

 

از سوی خدا لقب “رضا” گشت بر او

زیرا که رضای حق، نما گشت در او

 

من شیعه ی اویم ورضا مولایم

من بنده اویم ورضا آقایم

 

تنگ است دلم برای طوف حرمش

لب تشنه ی قطره ای زلطف وکرمش

 

 

ای کاش شود کنار مرقد بروم

در روز تولدش به مشهد بروم

 

 

بر خیل عظیم زائرش یار شوم

از بهر شفا زار وبیمار شوم

 

دستی بزنم به پنجره فولادش

تبریک بگویم به همه میلادش

 

ای شاه خراسان مددی یاری کن

از بهر اجابت دعا کاری کن

۱ ۰ ۰ دیدگاه

از درد کهنه ای که مداوا نمیشود

از درد کهنه ای که مداوا نمیشود

یا میشود گلایه کنم یا نمیشود

 

اینک سلام حضرت عیسی تر از مسیح

لطفت نگو که شامل ماها نمیشود

 

ای من فدای پنجره فولاد چشمهات

از بغض من چرا گرهی وا نمیشود؟

 

یوسف ترین عزیز !مرا تا خودت بخوان

هرچند این غریبه زلیخا نمیشود

 

امضا:کسی که با همه ی ریزنقشی اش

در بیکران چشم شما جا نمیشود

 

 

شعر از:مریم اخوان طاهری

۲ ۰ ۰ دیدگاه

آیا مسیح ایران کم داده مرده را جان

ای راهب کلیسا دیـگر مــزن به نـاقوس

 خاموش کن صدارا، نقاره می زند طوس

آیا مسیح ایران کــم داده مرده را جان

 جانی دوبــاره بردار با ما بیا بـه پابـوس

آنجــا که خــادمینش از روی زائرینش

 گرد سفــر بگیــرند با بال نــاز طاووس

 خورشید آســمان ­ها در پیش گنبــد او

 رنگــی ندارد آری چیزی شبیــه فانوس

 رویــای ناتمامم ساعــات در حــرم بود

 باقـــی عمر اما افســوس بود و کابـوس

 وقتــی رسیدی آنجــا در آن حریم زیبا

 زانو بزن به پای بیــدار خفته در طوس…

شعر از سید حمیدرضا برقعی

۲ ۰ ۰ دیدگاه

آمدم ای شاه ،پناهم بده

آمدم ای شاه ، پناهم بده

خط امانی ز گناهم بده

 

 

ای حرمَت ملجأ در ماندگان

دور مران از در و راهم بده

 

 

ای گل بی‌خار گلستان عشق

قرب مکانی چو گیاهم بده

 

 

لایق وصل تو که من نیستم

اذن به یک لحظه نگاهم بده

 

 

ای که حریمت به مثَل کهرباست

شوق و سبک‌خیزی کاهم بده

 

 

تا که ز عشق تو گدازم چو شمع

گرمی جان‌سوز به آهم بده

 

 

لشگر شیطان به کمین من است

بی‌کسم ای، شاه پناهم بده

 

 

از صف مژگان نگهی کن به من

با نظری، یار و سپاهم بده

 

 

در شب اول که به قبرم نهند

نور بدان شام سیاهم بده

 

 

ای که عطا خش همه عالمی

جملۀ حاجات مرا هم بده 

شعر از: حبیب الله چایچیان

۳ ۰ ۰ دیدگاه

شعری در وصف امام رضا

با نام رضا به سینه ها گل بزنید 

با اشک به بارگاه او پل بزنید

 

فرمود که هر زمان گرفتار شدید

بر دامن ما دست توسل بزنید

۲ ۰ ۰ دیدگاه


امام رضا (ع)

به تارنمای فرهنگی ،پژوهشی و آموزشی حضرت علی بن موسی الرضا ،شمس الشموس ،سراج الله ، امام رئوف ،امام رضا خوش آمدید.

آخرین مطلب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
نویسندگان
پیوندهای روزانه
پیوندها
بایگانی